سفارش تبلیغ
صبا ویژن













عاطفه و مسعود دو کبوتر عاشق

وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده!وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده !وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری...!!!

 

پدر همون کسی هست که لرزش دستش دیگه چیزی از چای توی استکان باقی نگذاشته ولی بهت میگه به من تکیه کن و تو انگار به کوه تکیه داری...!!!


نوشته شده در یکشنبه 92/6/31ساعت 12:14 عصر توسط همخونه نظرات ( ) |



کد قالب جدید قالب های پیچک